خدا گفت : من عاشقم
ارسال در تاریخ پنج شنبه 90 دی 15 توسط زهرا آهنگر
خدا گفت : من عاشقم
خنده ای تلخ کردم و گفتم : پس چرا اینقدر ازار می دهی
خدا خنده ی ملیحی کرد و گفت:
بنده ی من، من خدا هستم بنده که نیستم عاشقی ام مثل شما باشد
تازه عاشق تر از من کجا دیدید
این همه انچه برای تو خوب است برایت انجام می دهم بی هیچ انتظاری
عاقبت هم این همه بد و بیراه میشنوم
کجا دیدی کسی این همه بد و بیراه بشنود به هر مناسبتی باز هم عاشق بماند؟
همین طور با ابهام خدا را نگاه می کردم
چیزی برای گفتن نداشتم
چه باید می گفتم؟
دیگر نتوانستم خدا را نگاه کنم چشم هایم را از شرم به زمین دوختم ....
سیب فروش