داستان عجیبیه ! چند روز مونده به محرم یه پیرمرد که وقتی اسم حسین میاد هایهای گریه اش بلند میشه طوری که توی هیئت هیچ کس مثل اون نیست! روی تخت بیمارستان!
براش دعا کنید خیلی دعا کنید! سکته کرده نیمی از بدنش حرکت نداره !
امسال محرم نمیتونه بره هیئت!
هر روز که ملاقاتش می رن توی همون یه ساعت ملاقات چندین بار چشماش پر از اشک میشه!
دعا کنید تو رو خدا دعا کنید امسال محرم از جاش بلند شه و سلامت هیئت بره!!! خیلی داغون میشه اگر صدای محرمو از توی خیابون بشنوه !!!!
تازه فکرشو بکنید مردی به این سن 70-80 سال نیمی از بدنش حرکت نداشته باشه! خیلی غصه می خوره! تو رو خدا دعاش کنید! روحیه اش خیلی بد و داغونه!
نردبان دلم شکسته است می شود برای من دعا کنی؟
یا اگر خدا اجازه داد به جای من کمی خدا خدا کنی؟
راستش دلم مثل یک نماز بین راه، خسته و شکسته است. می شود برای بی قراری دلم سفارشی به آن رفیق با وفا خدا کنی؟